محل تبلیغات شما

خانه نشینی کرونایی وایام عید مبعث ونوروز، خنده حلال، تقدیمتان

یکی از اساتید حوزه نقل می کرد روزی یکی از شاگردانش به او زنگ می زند و درخواست می کند که استاد فورا برای او یک استخاره بگیرد. استاد هم استخاره می گیرد و می گوید: بسیار خوبه و معطلش نکن و سریع انجام بده. چند روز بعد ، شاگرد آمد پیش استاد و گفت: می دانید استخاره را برای چه کاری گرفتم؟ استاد: نه؟شاگردمی گوید: توی اتوبوس نشسته بودم. دیدم نفر جلویی من، پشت گردنش بسیار صاف است و کیف می دهد که یک پس گردنی به او بزنم ! خلاصه بدجور هوس کردم یک پس گردنی نثارش کنم . دلم می گفت بزن، عقلم می گفت نزن، چون هیکلش از تو بزرگتره و داغونت می کند. این شد که تماس گرفتم و استخاره خواستم و شما گفتید فورا انجام بده. من هم معطل نکردم و شلپ زدمشانتظار داشتم، بلند بشود و دعوا راه بیندازد. اما یک نگاهی به من انداخت و گفت: استغفرالله. تعجب کردم و پرسیدم: ببخشید چرا استغفارکردی؟گفت: چند دقیقه قبل از کنار یک امامزاده رد شدیم. یک لحظه به ذهنم خطور کرد که این امامزاده ها الکی هستند و دکان باز کرده اند که پول جمع کنند. به خدا گفتم: ای خدا، اگه اشتباه می کنم، یک پس گردنی به من بزن. تا این درخواست را کردم، تو از پشت سر، محکم به من زدی.


سایت شخصی حجت الاسلام عظیم تواضعی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها